جدول جو
جدول جو

معنی پشت جوب - جستجوی لغت در جدول جو

پشت جوب
(پُ تِ)
نام یکی از دیه های تنکابن. (مازندران و استرآباد رابینو ص 106)
لغت نامه دهخدا
پشت جوب
روستایی از دهستان گلیجان قشلاقی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت کوژ
تصویر پشت کوژ
کسی که غوز دارد یا پشتش از پیری خمیده، کوژپشت، خمیده، خمیده قامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
پشت آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پشت و رو
پشت و رو کردن: برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
رجوع به پشت کوژ شود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پشت کوز. خمیده. خم گشته. پشت دوتا. خمیده قامت. پشت خم:
وگر بیاید زانگونه باز بایدگشت
که خان ز دشت کتر پشت کوژ و روی آژنگ.
فرخی.
، کنایه از فلک باشد
لغت نامه دهخدا
(پُ قَ)
مستظهر. نیرومند شده:
جاوید باش و پشت قوی باش و تندرست
تو شادخوار و ما رهیان از تو شادخوار.
فرخی.
- پشت قوی شدن، استظهار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که 119 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرج و محصول عمده اش غله، صیفی، بنشن و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
وارونه. وارون. واژون. باژگون. باژگونه. اشن : پیراهنت را پشت رو پوشیده ای
لغت نامه دهخدا
(پُ)
نام ناحیتی از ولایت سیستان. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 213)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
مرکّب از: پی بمعنی دنبال + جوب، مصحف جوی، نهر آب، قسمی سفیدار، و در منجیل و خوار و دامغان بدین نام مشهور است. پده. پی آب
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت کوژ
تصویر پشت کوژ
خمیده قامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت قوی
تصویر پشت قوی
نیرومند شده مستظهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت رو
تصویر پشت رو
وارونه، واژگونه
فرهنگ فارسی معین
پیشتیبان، حامی
فرهنگ گویش مازندرانی